غم تنهايی

نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:16 توسط محمد | |

,

ساعت 11:56 توسط محمد | |

آدمــها کنــارت هستند . . . تا کـــی؟ تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند !
از پیشــت میروند یک روز . . . کدام روز ؟ وقتی کســی جایت آمد !
دوستــت دارند . . . تا چه موقع ؟ تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند !
میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه ! نه . . . ! فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام شود. . . و این است بازی باهــم بودن . . .

نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت 11:50 توسط محمد | |

,

ساعت 11:48 توسط محمد | |

دلم تنگ است ، نمی دانم ز تنهایی
... پناه آرم كدامین سوی

! پریشان حالم و بی تاب می گریم
... و قلبم بی امان محتاج مهر توست

... نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من
! به دنبال تو همچون كودكی هستم
... و معصومانه می جویم پناه شانه هایت را
... كه شاید اندكی آرام گیرد دل

دلم تنگ است و تنهایی به لب می آورد جانم
بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل
كه بی پروا تلنگر می زند بر من و می گوید به من
نزدیك نزدیكی به دنبال تو می گردم ، به سویت پیش می آیم
!!! چه شیرین است پر از احساس یك خوشبختی نابم

نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت 11:42 توسط محمد | |

 

يلدا ست بگذاريم هر چه تاريکي هست

هرچه سرما و خستگي هست

از وجودمان رخت بربندد امشب

.....بيداري را پاس داري تا فردايي روشن راهي دراز باقي

 

 

نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت 11:24 توسط محمد | |

آ

 

 

هاى تویى که دارى جاى منو میگیرى یادت باشه :
کم حوصله است...
شاید به ظاهر جدى باشه ولى قلب مهربونى داره...
بد قول نیست اما گاهى گرفتار است...
تو دار است...

خسته که باشه بهتره تنهاش بزارى...
اگه بخواد باهات حرف بزنه خودش میگه...
او همه چیزِ من است حق ندارى اذیتش کنی ...!!!

نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت 11:20 توسط محمد | |

از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،


از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،


نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.


از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،


این را هم فراموش میکنم
، جای من در اینجا نیست!

.

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:42 توسط محمد | |

هر شب مرا با خود میبری


میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی


هرشب مرا به اوج میبری


میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود


ما یکی شده ایم با هم


همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من…


همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی
،


یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست….


دنیای زیبایی که درون آنم


ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!

 

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:39 توسط محمد | |

 

وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر


وای از دست این لحظه های نفسگیر ،
ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر


خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:36 توسط محمد | |


Power By: LoxBlog.Com